به اصرار من پسر زیبا رو بردیم گفتار درمانی. گفتار درمان برای هفته آینده یه سری تکالیف بهمون داده تا بهتر بتونه مشکل پیدا کنه. چیزی که واضحه محمد تقلید کردن بلده. زود یاد میگیره.  فکر میکنه و نتیجه میگیره. ارتباط چشمی داره. نسبت به اسمش واکنش نشون میده. احساس داره. حافظه داره. اما چرا به جز آب چیز دیگه ای نمیگه؟ وقتی خیلی مستاصل میشه و میدونه که باید حرف بزنه ولی نمیتونه با علم بر این که منظورش آب نیست میگه آب. میفهمه اما حرف نمیزنه.

یه چیزی متوجه شدیم. این که ما تا به حال با محمد پانتومیم کار نکردیم. و خودش هم اصلا استفاده نمیکنه. قرار شد شش مورد رو باهاش کار کنیم. اضطراب زیادی دارم. توجه محمد خیلی پایینهه. در واقع توجه و تمرکزش بالاست اما فقط به چیزی که خودش دوست داره. اصلا و اصلا نمیتونم وادارش کنم کاری که من میخوام انجام بده. هیچ جوری. نه با بازی و نه جور دیگه. بعید میدونم تو این 1 هفته بتونه این 6 مورد یاد بگیره. خیلی شک کردم . اصلا تخیل داره؟؟؟؟؟؟؟؟ نکنه.

دیشب تمام وجودم استرس بود. دارم تلاش میکنم به خودم مسلط باشم. من فقط تلاشم رو انجام میدم و نتیجه رو گزارش میکنم. اگر خدایی نکرده مشکلی وجود داشته باشه هم با تمام توان برای حل کردنش تلاش میکنم. یه دختر کوچولوی ناز هم دارم. باید به خودم مسلط باشم. همه ی کارا عقب افتاده. باید تلاشم بیشتر کنم. خدایا بهم توان بده

1. یه پروژه دیگه هم به کارام اضافه شد. و این مهمترین هست چون مربوط به سلامتی پسر نازنینم هست. باید برای سلامتی پسرم تلاش کنم. هم گفتار و هم رشد جسمی و ذهنی. این مدت خوب قد نکشیده.
2. دختر عزیز دلم اصلا غذا نمیخوره. داره 9 ماهه میشه و هم چنان فقط شیر مادر میخوره. از همه غذاها دوری میکنه. باید اشتهاش باز کنم. 
3. مقاله ای که خارج از رساله با استادم شروع کردم رو تموم کنم. فقط اصلاحات سکشن اخر مونده و یه سری ران جدید که استاد پیشنهاد داده. البته خیلی وقت گیره.
4. تو طرح روشن بنیاد نخبگان یه سری وظیفه بهم محول شده که باید انجام میدادم.
5. مقاله خانم س. م باید تموم بشه. از نظر اخلاقی من در قبال این مقاله مسئولم و باید کمکش کنم.
6. بعد از دو سال و نیم که از دفاع پروپوزالم گذشته هنوز رساله رو جلو نبردم. کاری که میخواستم بکنم تو بهترین ژورنال ممکن توسط یک امریکایی چاپ شده.
دست رو دست بزارم دکتری و زحماتم از دست میره.
7. پروژه تحقیقاتی ای که با خواهر جان قبولش کردیم و مربوط به امریکاست. خدایا کمک کن به خوبی از پسش بر بیایم و این هم یه باب درآمد بشه برامون و هم یه رزومه خیلی خوب.

کارای خونه و روال عادی زندگی هم سر جاشه. محمد مرتب به خواهرش صدمه میزنه. نمیشه یه لحظه ازشون چشم بردارم. دخترک هیچ غذایی نمیخوره اما آشغال اگه روی زمین ببینه از دستمال و کاغذ و سنگ و دگمه یا . سریع میزاره و قورت میده. خیلی خطرناک شده. دستاش میزاره روی کشو و اونا رو باز و بسته میکنه و دستش میره لای در. محمد عادت کرده وسایل بکوبونه تو سر خواهرش و انگشت و بکنه تو چشمای خواهرش. تو یک لحظه غفلت همه چیز اتفاق میافته درست زمانی که انتظار نداری. نگهداری از بچه ها خیلی سخته و مجبورم در بیداری بچه ها هیچ کاری نکنم. نهایتا برنج بشورم. پس باید صبح ها زود بیدار بشم و به کارای عقب افتاده برسم. ولی خستگی نمیزاره. 


خدای من کمک کن بتونم بچه ها رو در سلامت کامل بزرگ کنم. پروژه هام درست و به موقع جلو ببرم. به همسر کمک کنم. مشکلات مالی حل بشن و بچه ها و همسر سلامت و خوشبخت باشن. ابروم تو همه دنیاها حفظ کن.همیشه و همه جا

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دوچرخه در تهران Mashhad-Ahwaz George Crystal تکنولوژی آموزشی.فناوری اطلاعات Jerry global Network Of mahdavi Arbaeen فرار